با چشمان خود دلخوشی ها و رازهای غیرقابل تکرار هر شهر را کشف کنید. در مورد تاریخ و قصه های بی نظیر شهر ترجیح داده شده با مناظر و سایت های آن و موارد دیگر…
مقبره پیرشالیار در اورامان خانه یک مغ زرتشتی یا بر اساس برخی روایات عارفی است که به باور بومیان دارای کرامات بوده است. مقبره وی متشکل از اتاقی بزرگ با زمینی سنگ فرش و گنبدی کوچک و سبز رنگ است. پیر شالیار در مرکز اتاق به خاک سپرده شده و صندوقی که روی آن پارچه کشیده شده است، بر روی قبر وی قرار دارد.
بر اساس روایت حاکم بخارا دختری ناشنوا و لال داشته است. وی وعده داده بود که هر کس دخترش را شفا بخشد، او را به دامادی پذیرد. حاکم بخارا بعد از شنیدن اخباری در مورد معجزات پیر شالیار، دختر خود را به امید درمان نزد وی میبرد. هنگامی که شاه و ملازمان وی به روستای محل زندگی پیر نزدیک میشوند، شاهزاده خانم شنوایی خود را باز مییابد و زمانی که به خانه پیر میرسند، دخترک قدرت تکلم خود را نیز به دست میآورد. حاکم بخارا نیز وعده خود را فراموش نکرده و دختر خود را به همسری پیر درمیآورد. مراسم پیر شالیاری که امروزه برگزار میشود، در حقیقت سالگرد ازدواج شاهزاده بخارا با این پیر صاحب کرامات است.
روستاییان به منظور آماده شدن برای این مراسم در طول تابستان گردو جمع کرده و خشک میکنند. کودکان پیش از شروع مراسم به درب خانهها رفته و از مردم آرد و دیگر اقلام مورد نیاز را برای پخت آش و نان محلی برای مراسم جمع میکنند. زنان گردوها و آرد گردآوری شده را مخلوط کرده و نانی را که در جریان مراسم خورده میشود، میپزند و مردان نیز وظیفه پخت آش را بر عهده دارند.
طی این مراسم که سالی دوبار- یک بار در وسط بهار و یک بار هم در نیمه زمستان- برگزار میشود، تمام خانوادهها دقیقا همان کاری را میکنند که نسلهای قبلی آنها در زمان آغاز این مراسم انجام میدادند. در جریان این جشن اهالی دست به قربانی حیوانات میزنند که گوشت قربانی در آش استفاده میشود، دف مینوازند و رقص محلی میکنند.
روستاییان روز آخر این مراسم در خانه پیر شالیار جمع میشوند تا دعا کرده و همچنین از کفش و تسبیحی که به پیر تعلق داشته و اکنون در یک صندوق چوبی نگهداری میشوند، بازدید کنند و به سخنان روحانی روستا گوش فرا دهند.
هر کدام از روستاییان مکانی از پیش تعیین شده در مقبره دارند و تنها اجازه دارند در همان مکانی بنشینند که اجدادشان 950 سال پیش یعنی زمانی که مراسم برای اولین بار برگزار شد، در آن نشستند. مراسم با خوردن نان و ماست که به باور بومیان باعث درمان بیماری است، پایان مییابد.